جدول جو
جدول جو

معنی سخیف

سخیف
(سَ)
مرد کم عقل و سبک. (آنندراج) (منتهی الارب). مرد تنک خرد. (مهذب الاسماء) : اعیان درگاه رااین حدیث سخیف نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413).
سخیف عقل گمان برد کو همی گوید
خدای ما به جهان در زن و پسر دارد.
ناصرخسرو.
که هر که رأی ضعیف و عقل سخیف دارد از درجتی عالی برتبتی خامل می گراید. (کلیله و دمنه) ، ثوب سخیف، جامۀ کم بافت. (آنندراج) (منتهی الارب). جامۀ تنک. (مهذب الاسماء). جامۀ اندک ریسمان و تنک بافته شده. (غیاث). جامۀ شل و شلاته. مقابل صفیق (ریزبافت، قرص، محکم)
لغت نامه دهخدا