غضب گرفتن. (اقرب الموارد). راضی نشدن. ضد رضا: ابونعیم مدتی بس دراز است در این سخط بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 418). عیش ناخوش همی کنی به سخط سود بیخود چرا کشی به ستم. مسعودسعد. یکی از سکرات ملک آن است که خاینان را... آراسته دارد و ناهمال را به وبال سخط مأخوذ. (کلیله و دمنه). سخط... از علتی زاید. (کلیله و دمنه) خشم گرفتن و ناخشنود شدن. ضد رضا. (منتهی الارب) (آنندراج)