جدول جو
جدول جو

معنی سجال

سجال
(سِ)
نصیب و بهره. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : الحرب بینهم سجال، یعنی یک نوبت به سود آنان بود و نوبتی به زیان ایشان و به سود دشمنان آنها، و این عبارت مثلی است. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ سجل، دلو بزرگ. (منتهی الارب). رجوع به سجل شود، له برفائض السجال (اقرب الموارد) ، ای احسان واسع: لاسیّما حال آن بیچاره که جناح اشبال بر احوال من پوشانیده بود و مرا بسجال افضال سیراب گردانیده. (المضاف الی بدایع الازمان). و بر ارکان و اعیان حضرت بر مثال سحاب، سجال اموال ریزان. (جهانگشای جوینی). و لشکرها شریف و وضیع از سجال بر و مکرمت او که... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا