آنکه خصومت و لجاجت کند. (آنندراج). لجوج. ژکاره. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : هجیر ستیزندۀ بد گمان که میداشت راز سپهبد نهان. فردوسی. تهمتن برخش ستیزنده گفت که با کس مکوش و مشو نیز جفت. فردوسی. بهر چه ش رسد سازگاری کند فلک بر ستیزنده خواری کند. نظامی. بهمت برآر از ستیزنده شور که بازوی همت به از دست زور. سعدی (بوستان)