معنی ستمگاری ستمگاری (سِ تَ) عمل ستمگار: چار سالست کز ستمگاری داردم بیگنه بدین خواری. نظامی. بجز آن هر چه بینی از خواری باشد آن نوعی از ستمگاری. نظامی. رجوع به ستمکاری شود لغت نامه دهخدا