جدول جو
جدول جو

معنی سبکاد

سبکاد
(سَ)
ظ. از: گوان (ج گو، + جی، پسوند اتصاف، قیاس شود بامیانجی) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دلیر و پهلوان. (برهان). پهلوان. بهادر. (فهرست ولف) :
میان سخنها میانجی بوید
مخواهید چیزی گوانجی بوید.
فردوسی.
چو شاپور مهتر گوانجی بود
که اندر سخنها میانجی بود.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2764).
به درگاه شاهت میانجی منم
که در شهر ایران گوانجی منم.
فردوسی.
، سپه سالار. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). رجوع به گونجی شود
لغت نامه دهخدا