جدول جو
جدول جو

معنی سبکاد - جستجوی لغت در جدول جو

سبکاد
چکاد، جلو سر، پیش سر، میان سر، تارک، بالای پیشانی، سرچکاد، ، سرکوه، بالای کوه، قله
تصویری از سبکاد
تصویر سبکاد
فرهنگ فارسی عمید
سبکاد
(سَ)
ظ. از: گوان (ج گو، + جی، پسوند اتصاف، قیاس شود بامیانجی) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دلیر و پهلوان. (برهان). پهلوان. بهادر. (فهرست ولف) :
میان سخنها میانجی بوید
مخواهید چیزی گوانجی بوید.
فردوسی.
چو شاپور مهتر گوانجی بود
که اندر سخنها میانجی بود.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2764).
به درگاه شاهت میانجی منم
که در شهر ایران گوانجی منم.
فردوسی.
، سپه سالار. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). رجوع به گونجی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
ظاهراً مصحف ’چکاد’. سبکاد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بمعنی چکاد است که میان سر و بالای پیشانی و سر کوه و قلۀ کوه باشد. (برهان). میان سر و قلۀکوه، و بعضی بفتح سین و بای تازی گفته اند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مبدل ’چکاد’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرکوه. (برهان) ، فرق آدمی. (برهان). مبدل چکاد است که تارک سر باشد. (از انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا