سبت. معرب آن ’سبذه’ و ’سفط’، سریانی ’سفطا’ و کلمه از فارسی است ’معجمیات عربیه سامیه 222’. ظرفی که از چوب یا از نی یا امثال آن سازند برای حمل میوه واشیاء دیگر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ظرفی باشدکه چوبهای باریک و نیز طبقی که در آن میوه و گل گذارند و آن را تفت هم میگویند. (آنندراج) : چو هر دو تهی می برآیند از آب چه عیب آورد مر سبد را سبد. ناصرخسرو. چو سیب رخ نهم بر دست شاهان سبد واپس برد سیب سپاهان. نظامی