جدول جو
جدول جو

معنی سباء

سباء
(سَبْ با)
مهموز، خریدن می را جهت باز فروختن. (منتهی الارب) ، شراب خریدن و از جایی بجایی بردن. (اقرب الموارد) ، بتازیانه زدن. (تاج المصادر بیهقی ص 90) : سباء فلاناً، تازیانه زد کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، به آتش سوختن. (تاج المصادر بیهقی ص 90) : سباء الجلد، سوخت پوست را. سبأت النار الجلد، آتش گرفت جلد را و برگردانید گونۀ آن را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا