چوبی باشد که بر سر آن چند زنجیر کوتاه تعبیه کنند و بر سر هر زنجیر گویی از فولاد نصب سازند، (حاشیۀ راحه الصدور راوندی بنقل فرهنگ فولرس ص 505) : این ملطفه ها در میان چوبی نهادند و سالیخ وار توز کمان برپوشیدند و بدست سرهنگی بر وی فرستادند، (راحه الصدور ص 349)، سرهنگ از سر ملامت صدمۀ سرما با وی تندی میکرد ... پسر سراج الدین طیره شد گرزی براند تا بر سر سرهنگ زند او هم جان را بسالیخ دفع کرد و سالیخ شکسته شد ملطفه ها بیرون افتاد، (راحه الصدور)