پرزۀ جامه. (منتهی الارب). آنچه از درز جامه ظاهر می گردد. (از اقرب الموارد) (قاموس). گاه به ضم یاء گویند و در لغت عرب وزن فعلل (به ضم لام اول) جز این کلمه و ضئبل و خرفع نیامده یا اینکه لحن است (یعنی زئبر) و زابر مثل قنفذ و زأبر به فتح مثل آن است. (منتهی الارب). زأبر چیزی است که ظاهر میشود از درز جامه و بعضی گفته اند آن چیزی است که روی جامۀ نو و خزو قطیفه و مانند آن گرد می آید و آنرا زغبر نیز گویند. و بدین معنی است: ’ازبئرار الهراذا و فرشعره’. (تاج العروس). پرزۀ جامه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). زأبر. و رجوع به اخمال، خمل، زغبر، هدبه، زوبر، پرز و پرزه شود، درز جامه است: و قد تزأبر، به تحقیق جامه تریزدار شد و زأبر، از باب دحرج یعنی برآورد ترزی جامه را. (ترجمه قاموس) ، لغتی است در زأمج و زأبج. اخذه بزأبره، یعنی اخذه کله، اخذه بزأبجه، اخذه بزأمجه. رجوع به زأبج و زأمج و زابج و نشوء اللغه ص 20 شود