جدول جو
جدول جو

معنی زئبر - جستجوی لغت در جدول جو

زئبر
پرز پرز جامه
تصویری از زئبر
تصویر زئبر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبر
تصویر زبر
درشت، خشن، ناهموار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زئیر
تصویر زئیر
غرش شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبر
تصویر زبر
فتحه، حرکت فتحه، علامتی به این شکل«ی» که بالای حروف می گذارند، بالا، فوق، برای مثال زبرین چرخ فلک زیر کمین همت توست / نه عجب گر تو به قدر از همه عالم زبری (فرخی - ۳۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوبر
تصویر زوبر
پرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغبر
تصویر زغبر
پرز جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زئیر
تصویر زئیر
شیر، غرش شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زئبق
تصویر زئبق
پارسی تازی گشته جیوه ژیوه
فرهنگ لغت هوشیار
شیر بیشه خرده ریزه، چابک، زود پاسخ (حاضر جواب) آلتی چوبین به شکل مکعب مستطیل که سطح فوقانی آن باز است و در آن خاک خشت و مانند آن کنند و از جایی به جای دیگر برند زنبه، مشکی که بر دو سر آن دو چوب تعبیه کنند و بدان آب کشند. آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن بزند که آن باد با صدا از دهان او بجهد زنبغل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبر
تصویر زبر
بالا باشد که بعربی فوق گویند درشت، ناهموار، خشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زئر
تصویر زئر
شیر غرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبر
تصویر زبر
بالا، فوق، حرکت فتحه (-)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبر
تصویر زبر
((زِ))
خشن، درشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبر
تصویر زبر
((زُ بُ))
جمع زبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنبر
تصویر زنبر
((زَ بَ))
ظرفی مستطیل شکل که هر گوشه آن یک دستگیره دارد و به وسیله آن خاک، خشت و مانند آن راجابه جا کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبر
تصویر زبر
آتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبر
تصویر زبر
Coarse, Crustily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
rugueux, de manière rugueuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
kaba, pütürlü bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
거친 , 거칠게
دیکشنری فارسی به کره ای
खुरदुरा , खुरदुरे तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
грубый , шероховато
دیکشنری فارسی به روسی
áspero, ásperamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
áspero, asperamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
粗糙的 , 粗糙地
دیکشنری فارسی به چینی
грубий , грубо
دیکشنری فارسی به اوکراینی