رودۀ گوسفند با مصالح پر کرده و خشک نموده که در وقت حاجت پخته خورند. (ناظم الاطباء). (الزیجک) رودۀ برۀ علفخوار که قطعه قطعه کنند هر پاره یک وجب بالا و به یکدیگر پیچند و در ماستبا اندازند و خواتین به تبرک در اندرون حجره به یکدیگر فرستند. بیت: پیش زنان ماستبای لعبت زیجک همچو مقیلی است کش مبار نباشد. ابواسحاق (فرهنگ دیوان اطعمه). شهله چربش دوله کیپا پاچه دست و کله سر روده زیجک شش حسیبک دل کباب و خون جگر. ابواسحاق (دیوان اطعمه). ، رودۀبرۀ شیرخوردۀ پاک کرده و گلوله کردۀ به سیخ کشیده که کباب کنند و خورند. (ناظم الاطباء). رودۀ گوسفند که بریان کنند. (اصطلاحات و لغات مشکل دیوان اطعمه ابواسحاق چ استانبول ص 178). به هر دو معنی رجوع به زیچک شود