میانۀ سینه یا بر سوی آن تا هر دو شانه، جای با هم شدن اطراف استخوانهای سینه، زیارت کنندگان، یستوی فیه المذکر و المؤنث. یقال: رجل زائر و قوم زور و نسوه زور و قد جاء رجل زور ایضاً، ای زائر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شاخ خرما که برگ نیاورده باشد، مهتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، خیال که در خواب آید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عزیمت قوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قوه العزیمه. (اقرب الموارد) ، سنگی که در چاه کندن برآید و چاه کن شکستن آن نتواند و همچنان ظاهر بگذارد آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)