گریه و نوحه کردن است. (برهان). نوحه کردن. (فرهنگ جهانگیری). گریه و نوحه. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنجه. گریه. ناله. (فرهنگ فارسی معین) ، سخر و لاغ را نیز گویند که مسخرگی باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، گرهی که از تنه درخت بر می آید. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء) : ز بالا دو چیز از دل سنگ سخت برون تاخته همچو زنج از درخت. اسدی (از فرهنگ رشیدی). بیتی دو سه ثنای توخواهم بنظم کرد وآنگه فروروم به ره رنج و مسخره. از مدح تو تماخره و زنج در کرم هرچند دوری از ره رنج تماخره. سوزنی (از فرهنگ جهانگیری). ، رنج را گویند... (فرهنگ جهانگیری)