جای لغزان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای لغزناک. (دهار). زمینی که پا بر آن لغزان شود. (ترجمان القرآن). زمین هموار بی گیاه. (غیاث اللغات). و قوله تعالی: فتصبح صعیداً زلقاً، ای ارضاً ملساءً لیس بها شی ٔ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اوش لغزانید سخت اندر زلق لیک پشت و دستگیرش بود حق. مولوی. - زلق الامعاء، بیماریی است مر معده یا روده ها را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملاست معده. درنگ نکردن طعام در امعاء و آن نقصان یا بطلان هضم معدی باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در اسهال معوی که آن را زلق الامعاء گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کتاب ثالث قانون بوعلی سینا ص 172، ترکیب بعد و دزی ج 1 ص 600 شود. - زلق الکلیه، ذیابیطس است. (منتهی الارب) (آنندراج). دیابیطوس. (ناظم الاطباء). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: بیماری دولاب یعنی دیابیطس را زلق الامعاء الکلیه نیز گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، سرین ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)