معنی زغل - لغت نامه دهخدا
معنی زغل
- زغل
(تَ) - ریختن چیزی به یکبار، از دهن انداختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شیر مادر مکیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کمیز انداختن شتر ماده دفعه دفعه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زغله شود
قلب سازی کردن و مصنوعی ساختن دراهم و فساد انداختن و معامله نامشروع با پول قلب کردن. (از دزی ج 1 ص 594)
لغت نامه دهخدا