ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). (ازاقرب الموارد) ، بانگ کردن. (تاج المصادر بیهقی). بانگ و فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نعره زدن. (زوزنی) رجوع به دزی ج 1 ص 593 شود، راندن دواب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شور بگردانیدن طعام. (تاج المصادر بیهقی). بسیار نمک کردن دیگ، برانگیختن باد خاک را، گزیدن کژدم کسی را (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ترسیدن به شب در حالت نشاط. (از منتهی الارب) (آنندراج). و ترسیده شدن. (آنندراج) ترسیدن به شب. (ناظم الاطباء) : و زعق فلان، در حالت نشاط بود و فزع می کرد. (ناظم الاطباء) ، و کذلک زعق مجهولا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دور گردیدن و نفرت کردن: زعق زید، دور گردید زید و نفرت کرد. (ناظم الاطباء)