معنی زرکند
- زرکند (تَ دَ / دِ)
- زرآکنده. به زرآمیخته. مطلاشده. زرکوب شده:
دین فروشی کنی که تا سازی
بارگی نقره خنگ و زین زرکند.
سنائی.
ز خاک شمس فلک زرکند که تا گردد
ستام و گام و رکاب براق او زرکند.
سوزنی.
فردا که نهد سوار آفاق
بر ابلق چرخ زین زرکند.
خاقانی.
رجوع به زرگند شود
