جدول جو
جدول جو

معنی زرک

زرک
(زِ رِ)
زرشک را گویند و به عربی انبرباریس خوانند. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (از مفاتیح). زرشک. درخت زرشک. (ناظم الاطباء).
زرک. (ز ر)
{{اسم مصغّر}}زرورق را گویند و آن چیزی است که زنان بر روی پاشند و داخل هر هفت باشد که آن سرمه، وسمه، نگار، غازه، خال، سفیدآب و زرک است و بعضی بجای خال غالیه گفته اند که خوشبوی باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). ریزه های ورق طلا. (غیاث اللغات). غبار زر یا زرین که بر موی افشاندندی زینت را. تنکه ها و پولکها از زر که زنان زینت را به پیشانی یا روی خود می چسبانیدند. پولک زرد طلائی که بر روی چفساندندی زنان زینت را.
- امثال:
یکی می مرد ز درد بی نوائی
یکی می گفت خانم زرک میخواهی.
(از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا