معنی زرد - لغت نامه دهخدا
معنی زرد
- زرد
(تَ) - زرده زرداً، خبه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). خفه کردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بافتن زره را و درهم افکندن حلقه ها را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). زره پیوستن. (تاج المصادر بیهقی)
زرد اللقمه زرداً و زرداً، فروبردن لقمه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا