جدول جو
جدول جو

معنی زر

زر
(زَ)
نام پدر رستم. (اوبهی). بمعنی زال که پدر رستم بود. (غیاث اللغات). لقب پدر رستم. (فرهنگ رشیدی) :
چو زال زراین داستانها بگفت
تهمتن زمین را بمژگان برفت.
فردوسی.
یکی آفرین خواند بر زال زر
که ای پهلوان جهان سربسر.
فردوسی.
میان بتکده استاده و سلیح بدست
چو روز جنگ میان مصاف رستم زر.
فرخی.
خنجر بیست منی گرزۀ پنجاه منی
کس چنو کار نبسته ست بجز رستم زر.
فرخی.
نیاید آنچه ز نوک قلم پدید آید
ز تیغ و خنجر افراسیاب و رستم زر.
فرخی.
گاه برهان کفایت نی زرین تن او
بهم اندرشکند نیزۀ زال زر سام.
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا