جمع واژۀ زبیل ’سرگین’، جمع دیگر زبیل زبلان است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (متن اللغه) (المعجم الوسیط) ، جمع واژۀ زبیل به معنی زنبیل. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). جمع واژۀ زبیل بمعنی کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه نهند. (منتهی الارب). زبیل و زنبیل ج، زبل و زنابیل. (مقدمه الادب زمخشری چ لایپزیک ص 29) : عنده زبل من التمر و زنابیل، او راست زنبیل ها از خرما. (از اساس البلاغه). زبل جمع واژۀ زنبیل که بمعنی سبد یا انبان یا نوعی ظرف است. (از شرح قاموس). جمع واژۀ زبّیل یا زنبیل است بمعنی قفه یا جراب یا ظرفی که در آن چیزی حمل کنند. (از تاج العروس)