جدول جو
جدول جو

معنی زبراء

زبراء
(زَ)
نام ام ولد سعد بن ابی وقاص است. بر طبق ضبط متن تاریخ طبری چ دخویه و فتوح البلدان بلاذری چ لیدن. طبری آرد: سعد وقاص بر ابوالمحجن خشم گرفت و او را در قصر عاریب نزد ام ولد خود زبراء در بند و زندانی ساخت. ابوالمحجن که صحنۀ خونین کارزار و تاخت و تاز پارسیان را تماشا میکرد از زبراءدرخواست کرد او را از بند رها کند تا بمیدان رود و سوگند یاد کرد که خود بزندان و بند باز گردد. زبراء در خواست و سوگند او را پذیرفت و بند از او برداشت واو را بر اسب سعد، (بلقاء) سوار کرد. ابوالمحجن بمیدان رفت و پی درپی حمله می کرد تا قتال (بنفع مسلمانان) پایان یافت و ابوالمحجن بسوگند خود وفا کرد، و بازگشت و خود پای در بند نهاد. اما سعد که اسب خویش را شناخته و سوار دلاور آن برایش ناشناس مانده بود، چون به نزد زبراء بازگشت و اسب خود را عرق کرده دید دریافت که کسی بر او سوار شده و از زبراء توضیح خواست. زبراء داستان را بازگفت. سعد را خوش آمد و ابوالمحجن را آزاد ساخت. (از طبری چ دخویه قسمت 1 ص 2355 و 2356). رجوع به ص 2261 آن کتاب و فتوح بلاذری و زبد شود
داه احنف بن قیس. و در مثل است: قد هاجت زبراء و او زنی سلیطه بود و هرگاه غضب میکرد احنف چنین میگفت و از آن پس این سخن مثل گشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زبراء جاریۀ احنف است و مثل هاجت زبراء از آن است که هرگاه غضب میکرد احنف میگفت: هاجت زبراء. (متن اللغه). میدانی آرد: احنف بن قیس را خدمتکاری کج خلق بود به نام زبراء و هرگاه در خشم میشد، احنف میگفت: ’قد هاجت زبراء’. از این پس، این سخن مثل گشت و هرگاه کسی از خشم بخروش آید گویند قد هاجت زبراء. (از مجمع الامثال). ابن قتیبه آرد: روزی بحر بن احنف، زبراء کنیزک پدر را زانیه خواند. زبراء گفت: اگر چنین بود، برای پدرت مانند تو فرزندی می آوردم. (از عیون الاخبار 1343 ج 2 ص 59) و طبری آرد: چون احنف بن قیس، عبس بن طلق را با 60 سوار برای مقابله با مالک بن مسمع مأمور ساخت، مردمی که در خانه او اجتماع کرده بودند و در این باره بدو اصرار میورزیدند، فریاد برآوردند: هاجت زبراء و زبراء کنیزکی بود احنف را و نام او را کنایت از احنف آوردند. (طبری چ دخویه قسمت 2 ص 452)
مولاه بنی عدی است. (از تاج العروس)
مولاه علی (ع) است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا