ناحیۀ پهناوری است در مغرب که رود بزرگی از آن میگذرد و کنارش شهرستانها و قریه هائی بزرگ و بهم پیوسته واقع شده است، و از همین زاب است که چندین تن از فضلاء برخاسته اند و بطوری که نقل کنند زرع اینجا هر سال دو بار درو میشود، مجاهدبن هانی مغربی در قصیده ای که در مدح جعفر بن علی حکمران زاب گفته بدین زاب اشارت کرده است: الا ایها الوادی المقدس بالندی و اهل الندی قلبی الیک مشوق و یاایها القصر المنیف قبابه علی الزاب لایسدد الیک طریق و یا ملک الزاب الرفیع عماده بقیت لجمع المجد و هو نزیق علی ملک الزاب السلام مردداً و ریحان مسک بالسلام فتیق، (از معجم البلدان)، و رجوع به زاب کبیر شود، در ملحقات المنجد آمده است: زاب ناحیۀ وسیعی است در صحرای بزرگ جزائر جنوبی و نفوس آن بالغ بر 93000 و اکثر متمدن اند شهری است به اندلس یا روستائی است ازآن. (منتهی الارب). و در قاموس الاعلام آمده است: خطه ای است در قسمت جنوبی جزائر ایالت قسطنطنیه، یعنی سلسله جبال اطلس در جنوب (بلدالجرید. این خطه در دورانهای گذشته یکی از مساکن اختصاصی قبائل بربر و 53 درجه طول شرقی آن بوده است. آغاز این محل نهر (جدی) و مرکز آن قصبۀ بیسکره است و به دو قسمت بنام (زاب جبلی) و (زاب شرقی) منقسم میشده است. اهالی آن سرکش و جنگ آور بودند و فرانسویان بدشواری بر این سرزمین دست یافته اند. در 1849 میلادی بربریان زاب، فرانسویان را سخت بخود مشغول داشته بودند. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به معجم البلدان و زاب کبیر، در لغت نامه شود بلادی است میان آذربایجان و طبرستان، ابن خلدون گوید: بلاد زاب بین آذربایجان و ارمینیه و بلاد ابواب است تا دریای مازندران، (مقدمۀ ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی ج 1 ص 40) شهری کوچک است که آن را ریغ نیز گویند و ریغ بلغت بربری بمعنی شوره زار است، و اهالی آن شهر را ریغی گویند، (از معجم البلدان)