جدول جو
جدول جو

معنی ریهیده

ریهیده
(دَ / دِ)
افتاده و ساقطشده. (ناظم الاطباء). افتاده. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج).
- ریهیده شدن، ریخته شدن. (یادداشت مؤلف). تهور. (تاج المصادر بیهقی). تهویل. (مجمل اللغه). تهیر. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). انهیار. (دهار). تهیل. هور. (تاج المصادر بیهقی) : لقف، ریهیده شدن بن حوض. (مجمل اللغه). انقیاض، ریهیده شدن چاه. (مجمل اللغه). هک، ریهیده شدن چاه. (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). صقع، ریهیده شدن چاه. (تاج المصادر بیهقی).
، خاک نرم از جایی ریخته. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) ، لغزیده، گندیده. (ناظم الاطباء) ، ویران شده. (ناظم الاطباء) (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) ، ناثابت و سست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا