جدول جو
جدول جو

معنی ریه

ریه
(یَ / یِ)
ریه. رئه. شش. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) (دهار). عضوی است غیرحساس. (از قانون ابن سینا چ تهران ص 72). شش. سحر. ریتین، تثنیۀ آن است. جگر سفید. سل. (یادداشت مؤلف). به پارسی شش گویند. (از اختیارات بدیعی) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی) (از تحفۀ حکیم مؤمن) :
تا هلیله نشکند با ادویه
کی شود خود صحت افزا در ریه.
مولوی
لغت نامه دهخدا