معنی ریس ریس (تَلْ) خرامیدن. (از فرهنگ جهانگیری) (برهان) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) ، ضبط کردن چیزی را و چیره شدن بر آن، برترین قومی گشتن و مهتر شدن و بلند گردیدن بر ایشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا