خداوند راه. (ناظم الاطباء) (برهان). راهرو. (شرفنامۀ منیری). نگهبان و حافظ راه. (ناظم الاطباء) : گرفته راه امید نشسته رهبان عقل که کاروان سخاش نگسلد از کاروان. مسعودسعد. رهبان و رهبرند در این عالم و در آن نه آبشان بکار و نه کاری به آبشان. خاقانی. اگر رهبان این راهی و گر رهبان این دیری چودیارت نمی ماند چه رهبانی چه رهبانی. خواجو (از شرفنامۀ منیری). ، راهروی (؟). (شرفنامۀ منیری)