جدول جو
جدول جو

معنی رهبان

رهبان
(رَ)
خداوند راه. (ناظم الاطباء) (برهان). راهرو. (شرفنامۀ منیری). نگهبان و حافظ راه. (ناظم الاطباء) :
گرفته راه امید نشسته رهبان عقل
که کاروان سخاش نگسلد از کاروان.
مسعودسعد.
رهبان و رهبرند در این عالم و در آن
نه آبشان بکار و نه کاری به آبشان.
خاقانی.
اگر رهبان این راهی و گر رهبان این دیری
چودیارت نمی ماند چه رهبانی چه رهبانی.
خواجو (از شرفنامۀ منیری).
، راهروی (؟). (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا