نجات دهنده. خلاص کننده. (فرهنگ فارسی معین). ناجی. مخلص. مجیر. منجی. (یادداشت مؤلف). آزادی بخشنده. آزادکننده: رهانندۀ ماست از اژدها نه کشتن بودرنج او را بها. فردوسی. ستایش گرفت آفریننده را رهاننده از بند تن بنده را. نظامی. رسانندۀ ما به خرم بهشت رهاننده از دوزخ تنگ زشت. نظامی. چو در طاس لغزنده افتاد مور رهاننده را چاره باید نه زور. سعدی (بوستان). راستی پیشه گیر ایمن باش کاو رهانندۀ تو بس باشد. سعدی