جمع واژۀ روضه. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ روضه، که بمعنی بوستان و مرغزار باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به روضه و روضه شود. - روض الکرام، باغ های کریمان. منظور بخشنده و سخی است که مولانا در صحبت از یک مرد سخی در تبریز بنام بدرالدین عمر از وی به ’روض الکرام’ تعبیر کرده است: وامداران روترش او شاد کام همچو گل خندان از آن روض الکرام. مولوی