تحریف شدۀ رستم: هم گه بهرام گور هم گه نوشیروان هم بگه اردشیر هم بگه روستم. منوچهری. آن بگه کوشش چون روستم وآن بگه بخشش چون کیقباد. مسعود سعد. - روستم تن، بمجاز، تنومند و نیرومند. قوی هیکل مانند رستم زال: در خدمت تواند میان بسته چون رهی گردان روستم تن و اسفندیاردل. سوزنی. - روستم کردار، دلیر و جنگجوی چون رستم: فروبرد بگه حمله روستم کردار بزخم گرز گران گردن سوار بزین. فرخی. رجوع به رستم شود