معنی روس
- روس (تَ لَ ذُ)
- بسیار خوردن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، خرامیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (برهان قاطع). رفتار بطور خرامان. (ناظم الاطباء) ، گذر. (ناظم الاطباء). گذشتن. (برهان قاطع). سبقت گرفتن. (برهان قاطع) ، برداشتن و بردن سیل خس و خاشاک را. (از اقرب الموارد) ، نیکو گردانیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
