معنی روبهی
- روبهی (بَ)
- حیله گری. مکاری. نیرنگ بازی:
بیمار روزگار هم از اهل روزگار
روی بهی ندید که جز روبهی ندید.
خاقانی.
، ترسویی. جبن. جبان بودن:
جور مکن که حاکمان جور کنند بر رهی
شیر که پای بند شد تن بدهد به روبهی.
نظامی.
ترسم این پیر گرگ روبه باز
گرگی و روبهی کند آغاز.
نظامی.
و رجوع به روباه و روباه بازی و روبهی کردن شود
