جدول جو
جدول جو

معنی رمال

رمال
(رَمْ ما)
بوریاگر. (مهذب الاسماء) ، فروشندۀ رمل. (المنجد) ، رمل کش. (ملخص اللغات خطیب کرمانی). آنکه ادعای دانستن رمل کند. رمل بین. رمل انداز. فال بین. فالگو. دارندۀ علم رمل. (از اقرب الموارد).
- امثال:
از گیر دزد درآمد به گیر رمال افتاد، نظیر: از چاله درآمد به چاه افتاد. از مصیبتی خلاص شد به مصیبتی بزرگتر دچار گردید.
با رمال شاعر است با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هیچکدام هردو، نظیر: مثل شترمرغ که چون گوئی بپر گوید اشترم وچون گوئی بار بر گوید مرغم. و رجوع به امثال و حکم شود
لغت نامه دهخدا