جدول جو
جدول جو

معنی رم

رم
(تَ لَ لُ)
به صلاح بازآوردن. اصلاح کردن. (لسان العرب). اصلاح کردن خلل. (زوزنی) (دهار). اصلاح کردن بنا. (اقرب الموارد). اصلاح نمودن و نیکو کردن. (منتهی الارب) ، خوردن. (تاج المصادر بیهقی) (لسان العرب) (اقرب الموارد) : البقر ترم ّ من کل شجر. (اقرب الموارد) ، پوسیده شدن استخوان. (زوزنی) (لسان العرب) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پاره شدن رسن و ریسمان، گرفتن ستور علف را به دهان. (لسان العرب). گرفتن بهیمه شاخه را به دهان، نگریستن به تیر بقصد راست کردن آن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا