افسون. (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج). سحر و افسون. (غیاث اللغات) : نشره، افسون که بردیوانه و مریض دمند. (منتهی الارب). افسون و تعویذ ج، رقی ̍ و آن مباح است اگر بزبان عربی و به اسمای الهی و صفات واردۀ خدای تعالی باشد ونیز بر رقیه تکیه نبود. (از آنندراج) (از منتهی الارب). تعویذ، ج، رقی ̍. (ناظم الاطباء). دعا. نشره. عوذه. تعویذ. معاذه. (یادداشت مؤلف). افسون. ج، رقاً و رقیات و رقیات. (از اقرب الموارد) : نآید به وزارت به محل پدرت کس مرکب نشود مهتاب از رقیۀ شولم. مختاری غزنوی. چون به نزدیک آن طلسم رسید رخنه ای کرد و رقیه ای بدمید. نظامی. - رقیۀ عقرب، رقعۀ عقرب. (یادداشت مؤلف). رجوع به ترکیب رقعۀ عقرب در ذیل مادۀ رقعه شود. ، یکبار تعویذ خواندن. (ناظم الاطباء) ، بندگی. (دهار)