معنی رفت - لغت نامه دهخدا
معنی رفت
- رفت
(تَ) - خرد و مرد کردن. (مصادراللغۀ زوزنی). شکستن و ریزه ریزه نمودن چیزی را. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). شکستن و ریزه ریزه نمودن. (آنندراج) ، شکسته شدن. (ناظم الاطباء). شکسته و ریزه ریزه گردیدن (لازم). (آنندراج) (منتهی الارب) ، بریده شدن ریسمان و جز آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بریده شدن (لازم). (آنندراج) (منتهی الارب) ، از پی درآمدن. (مصادر اللغۀ زوزنی)
لغت نامه دهخدا