جدول جو
جدول جو

معنی رف

رف
(رَف ف)
رف. (دهار) (از برهان). چوبی باشد پهنا که هر دو طرف آن در دیوار کرده بر آن متاع شگرف خانه نهند، ج، رفوف. (آنندراج) (منتهی الارب). چوبی پهنا و عریض که هر دو طرف در دیوار کرده بر آن متاع شگرف خانه نهند و هو شبه الطاق. (ناظم الاطباء). طاق گونه ای که در آن کالاهای طرفۀ خانه را گذارند. ج، رفوف و رفاف. (از اقرب الموارد). رجوع به رف شود، رف ّ. شتر کلان هیکل. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رمه. ج، رفوف. (مهذب الاسماء). دسته ای از گاویا پرنده. (از اقرب الموارد). گلۀ گاوان و رمه از میش یا از مطلق گوسپند. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آب دهن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هر ریگ تودۀ بلند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، جای باش شتر و گوسپند که از شاخ درخت و چوب سازند. (منتهی الارب) (آنندراج). جای باش اغنام. (از اقرب الموارد) ، نوعی از خوردن شتر و گوسپند، نیکویی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خواربار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، جامۀ تنک نرم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فراخی دامن جامه به ثوب دیگر، تب هرروزه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا