جدول جو
جدول جو

معنی رغم

رغم
(رَ)
پوست. (ناظم الاطباء). ظرف. مقابل خالص. خیک روغن که آن را بیرون کرده باشند: این خیک رغم دررفته پانزده من روغن خالص دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا