معنی رعه - لغت نامه دهخدا
معنی رعه
- رعه
(رِ عَ) - پرهیزگاری. (ناظم الاطباء) : ریعه، پرهیزگاری. (منتهی الارب). پرهیزگار شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، قربانی که به مکه فرستند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، خوبی هیأت و زشتی آن (از اضداد است). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، حالت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). حالت و شأن تقول: فلان حسن الرعه او سیی ٔ الرعه. (از المنجد). شأن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا