آبی که از کوه بر سنگی فروریزد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین) : ماءالرصف، آبی که از کوه بر سنگی فروریزد و پاک و زلال گردد. (از اقرب الموارد). و منه: مزج هذا الشراب من ماء رصف نازع رصفاً آخر لأنه اصفی له و ارق، ای مسیله من رصف الی رصف منازعه منه ایاه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مسیل مجرای آب باران. (از اقرب الموارد) ، سنگ برهم نهاده در مسیل آب. واحد آن رصفه است. (از اقرب الموارد). سنگ برهم نهاده. الواحد رصفه. (مهذب الاسماء) ، سنگی داغ که بر آن نان پزند. (قاموس کتاب مقدس) ، سدی که برای آب ساخته شود. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رصفه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رصفه شود، جمع واژۀ رصاف. (از اقرب الموارد). رجوع به رصاف شود