جدول جو
جدول جو

معنی رصف - جستجوی لغت در جدول جو

رصف
سد ساخته شده در جلوی آب
تصویری از رصف
تصویر رصف
فرهنگ لغت هوشیار
رصف
((رَ صَ))
آبی که از کوه بر سنگی ریزد
تصویری از رصف
تصویر رصف
فرهنگ فارسی معین
رصف
((رَ))
پیچیدن پی را بر پیکان تیر، پای بر پای پیچیدن، سنگ بر هم نهادن در بنا
تصویری از رصف
تصویر رصف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرصف
تصویر عرصف
ماشدارو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصف
تصویر آصف
(پسرانه)
تدبیر، مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان (ع)، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آصف
تصویر آصف
وزیران با تدبیر ودانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف
تصویر صرف
گردانش، به کارگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نصف
تصویر نصف
نیمه، نیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رجف
تصویر رجف
حرکت دادن، جنبانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضف
تصویر رضف
سنگ تفسیده، کشکک زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصیف
تصویر رصیف
کار محکم و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
پنچه گرگ از گیاهان به پایان رساندن، رسا کردن، دشنام دادن، داغ کردن: ستور پنجه گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصغ
تصویر رصغ
بند دست
فرهنگ لغت هوشیار
در نشاندن، سخت خستن، فرو بردن نیزه، آراستن کبتو بچه کبت (زنبور عسل) لاغر سرین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد
تصویر رصد
به چیزی نظر دوختن، در جائی نشستن و چیزی را زیر نظر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردف
تصویر ردف
پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخف
تصویر رخف
مسکه تنک، خاز تنک، جامه نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعف
تصویر رعف
رفتن، روان شدن، خوندماغ شدن، از در درآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشف
تصویر رشف
مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنف
تصویر رنف
بیدمشک بهرامه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزف
تصویر رزف
بانگیدن بانگ کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریف
تصویر ریف
چریدن چرا زمین پر آب و علف خاک پر نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روف
تصویر روف
آرمیدن، بخشودن، مهربانی بزرقطونا اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهف
تصویر رهف
تیز کردن شمشیر را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصف
تصویر حصف
بپایان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف
تصویر صرف
گردانیدن، گردش زمانه، فضل و فزونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصف
تصویر نصف
نیم، نیمه، نیمۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آصف
تصویر آصف
لقب وزیر دانا و باتدبیر، برای مثال عنده علم بباید صفت آصف را / آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد؟ (کمال الدین اسماعیل - ۴۸) . دراصل نام پسر برخیا و وزیر سلیمان نبی بوده است که گفته اند بر علوم غریبه دست داشت و تخت بلقیس، ملکۀ سبا، را در یک چشم زدن در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصف
تصویر اصف
کبر، درختچه ای خاردار، با برگ های پهن و گل های سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشف
تصویر رشف
مکیدن، مکیدن آب یا مایع دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصف
تصویر مصف
جای صف بستن، میدان جنگ، محل کارزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجف
تصویر رجف
جنباندن، حرکت کردن، جنبیدن، به لرزه درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرف
تصویر صرف
خرج کردن، انفاق کردن مال، کنایه از گردش روزگار، گردش زمانه، کسی یا چیزی را به جایی برگرداندن، رد کردن،
در علوم ادبی در دستور زبان عربی، علمی که در اشتقاق و صیغه های کلمات عربی بحث می کند و قواعدی برای نقل صیغه های افعال به دست می دهد، تصریف،
در علم اقتصاد تفاوت بین قیمت واقعی پول و قیمتی که در بازار خرید و فروش می شود، بدل کردن پولی به پول دیگر، آنچه صراف پس از تبدیل پولی به پول دیگر برای خود برمی دارد،
صرف شدن: به کار رفتن، مصرف شدن، خرج شدن، سپری شدن، برای مثال بیا تا به از زندگانی به دستت / چه افتاد تا صرف شد زندگانی (سعدی۲ - ۵۹۱)
صرف کردن: به کار بردن، مصرف کردن، خرج کردن، برای مثال نداشت چشم بصیرت که گرد کرد و نخورد / ببرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد (سعدی۲ - ۶۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رصد
تصویر رصد
نظر دوختن به چیزی و مراقب آن بودن، زیر نظر قرار دادن، محل دریافت عوارض در جاده ها، عوارض جاده، راهداری، رصد خانه، مراقب، نگهبان
رصد بستن: ضبط و تعیین حساب حرکات و درجات ستارگان و اجرام نجومی در رصد خانه، رصد کردن
رصد راندن: ضبط و تعیین حساب حرکات و درجات ستارگان و اجرام نجومی در رصد خانه، رصد کردن
رصد کردن: ضبط و تعیین حساب حرکات و درجات ستارگان و اجرام نجومی در رصد خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روف
تصویر روف
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، سابوس، سپیوش، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید