جدول جو
جدول جو

معنی رسم

رسم
(تَ کَتْ تُ)
محو کردن باران خانه ها را و باقی گذاشتن نشان آنها را چسبیده بر زمین: رسم الغیث الدیار رسماً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نشان کردن بنا را. (ناظم الاطباء) ، نوشتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). نبشتن کتب و خط. (منتهی الارب) (از نشوءاللغه ص 5) (از اقرب الموارد) ، کار فرمودن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). امر کردن کسی را به انجام دادن چیزی. (از اقرب الموارد) ، غایب شدن در زمین. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مهر کردن خرمن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). دج کردن (درتداول قزوین). مهر نهادن. (دهار). مهر کردن. (مصادر اللغۀ زوزنی) ، نهادی نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، نهادی نهادن، یعنی بنشانی و قانون. (یادداشت مؤلف) ، نشان سرای با زمین هموار شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناپیدا شدن نشان. (تاج المصادر بیهقی) ، اثر گذاشتن. (از نشوءاللغه ص 5). اثر گذاشتن ناقه در زمین. (از اقرب الموارد) ، رسم اسقف به کسی، دادن درجه ای از درجات کلیسابر وی، و اسم آن رساله است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا