ابتدای چیزی. (از اقرب الموارد). ابتدای چیزی و اول آن. (ناظم الاطباء). مقدمه و ابتدای تب. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). ابتدای چیزی و اول آن، منه: رس الحمّی ̍، یعنی اول تب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ابتدای تب و حرارت. (لغت محلی شوشتر). رس و رسیس تب، آغاز و شروع تب باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). ابتدای تب. (مهذب الاسماء) (از آنندراج) ، چاه. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مهذب الاسماء). چاه بر سنگ برآورده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). چاه قدیمی. (ازاقرب الموارد) ، پاره ای از چیزی. (ناظم الاطباء) : بلغنی رس من خبر، ای شی ٔ منه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). چیزی باشد از خبر و حکایت و امثال آن. (از برهان) ، نزد اطبا دوایی است مرکب. و در بحر الجواهر گفته که رس مرکبی است از این ادویه: یش، زنجبیل، فلفل دار، فلفل عاقرقرحا، مویز، از هر یک مساوی و برابر یکدیگر. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح عروض) به اصطلاح حرکت حرفی که بعد از الف تأسیس باشد و یا قبل آن ویا فتحۀ قبل تأسیس. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزد اهل قوافی حرکت ماقبل تأسیس رانامند. و در منتخب تکمیل الصناعه گوید این حرکت البته جز فتحه نخواهد بود چنانکه حرکت میم مائل و زای زائل. و چون تأسیس در قوافی تکرار یابد بضرورت رس نیز تکرار شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). شمس قیس گوید: حرکت ماقبل الف تأسیس است و آن الا فتحه نتواند بود. رس در اصل لغت ابتدا کردن چیزی باشد بر سبیل پوشیدگی و آهستگی و از این جهت آغاز تب و عشق را که در تن و دل مردم پدید آید رس الحمّی ̍ و رسیس الهوی گویند... پس چون این حرکت به تبعیت الف در عداد حرکات قافیت می آید گویی چنان است که بر پوشیدگی خود را بر قافیت می بندد و آغاز قافیت میشود و آنرا رس خوانند. (ازالمعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 203)