آذر بیگدلی گوید: اسمش عبدالرحیم خان معروف به خان خانان فرزند بهرام خان بهارلو ترکمان بود. و به هندوستان رفت. رحیمی جوانی مستعد بود. اکثر اهل کمال که به هند رفته اند از دولت او خوش گذرانیده اند. رضاقلیخان هدایت آرد: او پسر بیرامعلی خان حاکم قندهار بود که از دولت صفویه روگردان شده به هند رفت و در آنجا امیری بزرگ و ممدوح شعرا گردید. از اوست: به جرم عشق توام میکشند غوغایی است تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است. # غمت مباد چو می پرسی از حکایت من دل تو طاقت این گفتگو کجا دارد. # نشان یافتن صد هزارمضمون است نخوانده نامۀ ما را چو پاره پاره کند بهای خون من و صد هزار همچو من است که من به خون طپم و قاتلم نظاره کند. # سرمایۀ عیش جاودانی غم تو بهتر ز هزار شادمانی غم تو گفتی که چنین واله و شیدات که کرد دانی غم تو و گر ندانی غم تو. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 29) (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 14)