معنی رحم رحم (رَ) رحم. رحم. زهدان (و هی مؤنثه). (از ناظم الاطباء). و رجوع به رحم و رحم شود، خویشی و قرابت و اسباب آن. ج، ارحام. (منتهی الارب). و رجوع به رحم و رحم شود لغت نامه دهخدا