پالان شتر. ج، ارحل، رحال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پالان شتر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل) (از صراح اللغه) (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (دهار). پالان اشتر با جمله آلتها و گویند پالان خر. ج، ارحل، رحال. (مهذب الاسماء). جهاز شتر که خردتر از قتب باشد. (از اقرب الموارد). جهاز شتر و آن خردتر از قتب باشد و مردان بر آن نشینند. (یادداشت مؤلف). مرکب شتر. (غیاث اللغات) ، مسکن و منزل. (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). مسکن و جای باش مرد. (ناظم الاطباء). جای باش مرد. (منتهی الارب) (آنندراج). بنگاه. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف). خانه. مسکن. منزل. (یادداشت مؤلف). مثوی و منزل. گفته شود: ’عاد المسافر الی رحله و الماء فی رحله’، ای منزله. (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، رخت و اسباب همراهی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). آنچه از اثاث همراه برداشته شود وفقط به ظرف اطلاق شود و در قرآن است: ’اجعلوا بضاعتهم فی رحالهم’. (قرآن 62/12) ، ای فی اوعیتهم. (از اقرب الموارد). رخت مسافر. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف). رخت و اسباب. (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات). اثاث و متاع. (یادداشت مؤلف) : قلعه ای خواست که بدان مستظهر شود و رحل و ثقل و عیال و اموال خویش آن جایگاه فرستد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 236). - رحل اقامت، صاحب آنندراج به این کلمه معنی فروکش کردن داده است، اما استوارنیست و شعری که از محسن تأثیر نقل کرده، شاهد در رحل اقامت بودن است، به معنی قرار داشتن قرآن در جایگاه بخصوص آن: به صفا حسن رخت تابه قیامت باشد مصحف روی تو در رحل اقامت باشد. محسن تأثیر (از آنندراج). و رجوع به رحل در این معنی شود. - رحل اقامت افکندن، ساکن شدن. مقیم گردیدن. اقامت ورزیدن. مقیم شدن. القاء عصی. القاء جراء. (یادداشت مؤلف). ، مجازاً، به معنی دو تختۀ چوبین که قرآن مجید را در آن نهند در هنگام تلاوت. (از غیاث اللغات). دو تختۀ صلیبی شکل و متقاطع که کتاب و یا قرآن مجید را هنگام قرأت بروی آن نهند و گیرخ و کیرخ نیز گویند. (ناظم الاطباء). چیزی باشد از چوب که در وقت تلاوت قرآن مجید بر آن گذارند و شعرا خط و ابروی خوبان را بدان تشبیه دهند. (آنندراج) : قلم برداشت و با ما معمایی نهاد غریب و کتابی از رحل برگرفت و آن را بر پشت آن نبشت بخط خود به من داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 669)