جدول جو
جدول جو

معنی رجیع

رجیع
(رَ)
سخن که بطرف صاحب خود بازگردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). سخن که بسوی گویندۀ خود برگردد. گفته می شود: ’ایاک و الرجیع من القول’. (از اقرب الموارد) ، کلان شکم. (منتهی الارب) (آنندراج). شکم گنده. (از اقرب الموارد) ، بخیل. (ناظم الاطباء) ، لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). شتر لاغر. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) ، جامۀ کهنۀ خطدار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جامۀ رنگ واکرده. (مهذب الاسماء) ، هر طعام سرد که بر آتش باز آن را گرم کنند. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هر طعام سرد که دوباره آن را روی آتش گذارند. (از اقرب الموارد) ، ستوری که از سفری بازگردد بسوی سفری. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، ماده شتری که از سفری بازگردد بسوی سفری: ناقه رجیع سفر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ماده شتر سست و کند از سفر. ج، رجع، گودال، عرق و خوی. (ازاقرب الموارد) ، آنچه شتر و مانند آن وقت نشخوار از شکم بازآرد. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نشخوار. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) ، هر چیز که بازگردانیده شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). هرچه رد کرده شود. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) ، هر چیز که شخص از سفر بازآرد. ج، رجع. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رستنی بهار. (از اقرب الموارد) ، پارگین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رسنی که بار دیگر تافته شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). رسنی که پاره گردد و دوباره تافته شود. (از اقرب الموارد) ، آهن دراز لگام. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آهن طویل لگام. (از اقرب الموارد) ، سرگین و پلیدی، لانه رجع الاولی بعد ان کان طعاماً او علفاً. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سرگین خر. (مهذب الاسماء). سرگین آدمی و ستور. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) ، خرمابن. (ناظم الاطباء). خرمابنان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا