سست و فروهشته گردانیدن چیزی را، و آن از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سست کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). ضعیف کردن، و آن از اضداد است. (دهار) ، بستن و سخت کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (آنندراج). سخت کردن. (مصادراللغه زوزنی) (از اقرب الموارد). استوار کردن چیزی را، و آن از اضداد است. (منتهی الارب) ، دلو به رفق کشیدن از چاه. (تاج المصادر بیهقی). کشیدن دلو را به نرمی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رتو به چیزی، ضمیمه کردن آن را. (از اقرب الموارد) ، قوی گردانیدن قلب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گام زدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اشاره کردن به سر خود. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سست بازو گردانیدن. (ناظم الاطباء)